در محضر خدا هستیم
آیا شک داریم؟
نگاه کنیم خدا را می بینیم
اگر درمانده شویم و از همه ناامید
مگر غیر اورا دیگر صدا می زنیم؟
این حضور در محضر او اگر احساس شود
یک نشانه دارد
دیگر " نگاه گناه " نمی کنیم
این باور من است
می خواهید خودتان امتحان کنید
کلمات کلیدی:
گاهی ارزش ها معکوس می شوند
بدی با عنوان خوبی خود را به نمایش می گذارد
تازه برای اثبات خوبی خود کلی دلیل هم می آورد
و بیچاره خوبی هم مجبور می شود نقش بدی را بازی کند
حجاب را مسخره می کنند و آن را نشان عقب افتادگی می دانند
صداقت و درستکاری را حماقت می پندارند
نماز و روزه را عمل اختیاری می دانند بدون آنکه خود را موظف به رعایت احکام آن بدانند
بیت المال را مال شخصی خود می دانند
از کلاهبرداری و کلاه گذاری ابایی ندارند
رحم و مروت اصلا از دلشان عبور هم نکرده و مهربانی را تنها برای خود می خواهند
زیبایی را فقط در چهره و اندام جستجو می کنند
و لذت را در ارضای غرایز تنوع پذیر خود
گناه را گناه نمی دانند و از تکرار آن احساس شرم نمی کنند
کاملا خود را آزاد دانسته و آزادی را بر هرمقدساتی مقدم می دارند
در هنگام نیاز از هر ابزاری استفاده می کنند
مرگ را فراموش کرده و نمی خواهند هرگز به یادآورند
آخرت را ساخته و پرداخته روحانیت می دانند و به زبان بی زبانی آن را انکار می کنند
من نمی دانم پایان این نگرش معکوس چه خواهدشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کلمات کلیدی:
انتخاب دوست خیلی سخته
چون مثل هندوانه نبریده است
البته شناخت یه دوست گاهی کلی هزینه داره
هزینه آبرو از همه هزینه ها بیشتره
مخصوصا اگر از یه جنس نباشین
توی کشور ما الان دوستی با جنس مخالف مد شده
و این خیلی بده
دوستی پنهانی
دور از چشم خانواده
تو همین دنیای مجازی شروع میشه
تا توی تلفن و گاهی پارک و سینما
و بعد هم پارتی و جلسات خانگی
و ادامه اش ، بدبختی و هرزگی
باید مراقب بود
از همین اظهار دوستی ها ترسید
از همین محبت های گول زننده
از همین حرف های عاشقانه
از هدیه ها و کادوی تولد
از سمی که با ابراز عشق به روح آدم تزریق میشه
وای چرا حالیمون نمیشه
میگن مار آدمو هیپنوتیزم می کنه
آدم خشکش می زنه
مارهای خوش خط و خال اینترنتی هم همینطورن
باید ازشون ترسید
انتخاب دوست سخته
مراقب باشیم
کلمات کلیدی:
دنبال دوستی هستم تا راز دلم را به امانت به او بسپارم
اما پیدا نمی کنم
همه دوستانم را در ترازوی امانت داری گذاشتم و گذشتم
نه نه نه
من هنوز دوست واقعی خود را نیافته ام
من تنها هستم
از روزگار بی وفا و دو رو نگرانم
از لبخند و خنجر
از فریب و دروغ
از وعده های تو خالی
از چشم های خیانت
از چشمه های خباثت
متنفرم
باید دوستی پیدا کنم
باید رازم را به او بسپارم
کلمات کلیدی:
یه روز دختر به مامانش میگه
مامانی چرا داداشمو بیشتر دوس دارین
مامان میگه دخترم حسودی نکن
آخه اون بزرگ بشه مرد میشه
نان آور خونه میشه
دختر میگه پس چرا شما سر کار میرین و نان آور خونه شدین
کلمات کلیدی: