پيام دوستان
+
اعضاي تيم فوتبال *پارسي بلاگ*

||عليرضا خان||
8:38 عصر
||عليرضا خان||
ايستاده از چپ : راشد خدايي - جاده - حسين کارگر - ايمان - دخو - زندگي کارواني - ذره بين زنده - رضا - سيد عليرضا - سيد مهدي شيرازي - پوريا
||عليرضا خان||
اين فيد 70 تا لايک ميگيره حالا تو هي مخالفت بزن کله گنده :D
* راوندي *
بنظرم از هفتادتا بيشتر لايک گرفته باشه چون اونهايي که وبلاگ رو حذف ميکنند لايکها و کامنتهاشون پاک ميشه . بهر حال من اين پست رو تازه ديدم :)
||عليرضا خان||
{a h=ravandi} راوندي {/a} ممنونم استاد
+
سن وبلاگم شده 18 سال
||عليرضا خان||
8:29 عصر
||عليرضا خان||
8:27 عصر
||عليرضا خان||
8:26 عصر
+
چرا بعضي وقتا بعضي مسائل تخصصي سياست رو وارد فضاي عمومي مثل پيامرسان مي کنيم ؟
مگر نه اين است که بايد هر بحثي در بين افراد صاحبنظر و هم سطح خودش مورد بررسي قرار بگيره
به نظر من اگر واسه بحث هاي تخصصي اتاق خاصي ساخته بشه بهتره
هم وحدت رو خدشه دار نمي کنه و هم به وحدت کمک مي کنه

||عليرضا خان||
8:25 عصر
+
تاسوعا نه فقط يک روز، بلکه آغاز عطشناک نهضت حسيني و مکتب زينبي است که مرثيهاي حزنانگيز براي کربلا رقم زد... تاسوعا قصه پرغصهي گامهاي حضرت عباس(ع) بهسوي فرات است و افتادن دستهايش کنار مشکي پارهپاره...
+
چه غريب ماندي اي دل، نه غمي، نه غمگساري
نه به انتظار ياري ، نه ز يار انتظاري
غم اگر به کوه گويم بگريزد و بريزد
که دگر بدين گراني نتوان کشيد باري
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره اي ست باري
انديشه نگار
04/4/11
+
قلبي اليک من الاشواق محترق
و دمع عيني من الاماق مندفق
الشوق يحرقني و الدمع يغرقني
فهل رأيت غريقا و هو محترق
.
.
.
گيرنده صحنه:اين بنده

خوشنويسي نوين تحرير
04/4/8
قلبم از شوق تو آتش گرفته/و اشک از عمق چشمم بيرون ميجهد/شوق,مرا ميسوزاند/و اشک,مرا غرق ميکند/آيا ديده اي غريقي که ميسوزد؟!
https://novintahrir.com/blog/%d9%85%d8%b7%d8%a7%d8%a8%d9%82%d8%aa-3%da%86%d9%84%db%8c%d9%be%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%84%db%8c%da%a9-%d9%82%d9%84%d8%a8%db%8c-%d9%85%d9%86-%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%a7%d9%82-%d9%85%d8%ad/
+
فرزندم اگر روزي بميرم از بين تمام کتاب هايي که دوست دارم کتاب الغدير را براي تو ميگذارم عزيزش دار و خوشحال ميشوم که در هر شغل وپيشه اي که هستي آنرا به دل بخواني به خاطر همه عشقي که در بزرگ کردن تو داشتم مدد موهبتي بود که از ولايت مولا علي بر زندگيم جاري بود در آن غرق شو ....
انديشه نگار
04/4/6
+
الهي دشمنت را خسته وينم ،به سينه اش خنجري تا دسته وينم،
سر شو آيم احوالش بپرسم
سحر آيم مزارش بسته وينم
انديشه نگار
04/4/6